نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان
۰۲
تیر ۹۴

یکی بود یکی نبود
زیر گنبد کبود

توی این شهرقشنگ
یه روزی هیچی نبود

دیوارامون گلی بود
تلفن هندلی بود

کارامون هردلی بود
گازمون کپسولی بود

برقمون چراغ سیمی
لامپ هامونم قدیمی

قفل درها خفتی بود
یخچالامون نفتی بود

هرچی بود خوش بود دلا
بیخیال مشکلا

زیلوهامون شد قالی
همه چی دیجیتالی

کابل، فیبر نوری شد
همه چی بلوری شد

حالا چشما وا شده
اشکنه پیتزا شده

حالا با اون ور آب
جوونا با آب و تاب

شب و روز چت میکنند
یعنی صحبت میکنند

آب نباتا قند شده
پیکانا سمند شده

کوره ده ها راه دارن
چوپونا همراه دارن

توی این بگو بخند
عصر همراه و سمند

دل خوش سیری چند!!؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲

نظرات  (۱)

ما که خیلی اون زمانارو درک نکردیم
ولی هموناییشم که درک کردیم خیلی خاطره داریم 
یادش بخیر.خیلی شعر قشنگی بود
پاسخ:
والا من اصن اون موقع ها رو درک نکردم ولی مطمئنم از الآن قشنگ تر بوده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">