نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۷۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۰
تیر ۹۴

خبر خوشحال کننده برای برخی از مسئولین و اقا زاده ها ! !

13 تن طلا و 28 میلیارد دلار بلوکه شده آزاد شد و وارد ایران شد٬
خداوکیلی یه جور تقسیم کنید به همتون برسه !!

باتشکر ملت ایران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۸:۲۰
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

هه هه, هه هه, هه هه هه

هه هه هه هه هه هه هه هه هه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شاخ نشدم بابا رو تردمیلم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۶
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

نعمت چیست؟
به حضور من در جمع شما دوستان نعمت گفته می شود

.

.

.


خوشبخت کیست؟
شما دوستان ک من در حضورتان هستم

.

.

.

.

.
بدبخت چیست؟؟

اون جمعی ک من توش نیستم...والسلام علیکم و الرحمت اله و برکاتاووووو( با منم بحث نکنید)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۲
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

ارزش خوندن داره

 

 

 

 

 

 

 

 ولی ارزش نوشتن نداره . ننوشتم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

دیوانه ای لب چاه نشسته بود و میگفت هفت هفت هفت...
شخصی به او رسید و گفت برای چه هفت هفت میگویی؟!
دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت:هشت هشت هشششت
دیوانس دیگه شوخی نداره با کسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۸
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

مستاقون چیست؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اگه میدونستم که از شما میپرسیدم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۷
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

مشاعره یا مشاجره شاعران در باره دختر شیرازی......

 

حافظ

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 

به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
 

صائب تبریزی

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

 

شهریار

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

فاطمه دریایی

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ

که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را!

 

کامران سعادتمند

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده

نمی خواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید مگویید این سخنها را

 
عباس بشیری

 

اگر آن مهر ایرانی ببخشد دل و عشق تن و جان را

به خنده شاد بخشم تمام مال دنیا را

من آن چیزی که او خواهد به ارزانی دهم سرو جان را

نه چون حافظ زخلیفه بخشد سمرقند و بخارا را

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۹
فاطمه
۲۹
تیر ۹۴

پشت یه ژیانی نوشته بودند حالا که خر تو خره منم پرایدم

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۷
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴

از حاشیه های فرش به راحتی نگذرید
.
.
.
.
.
.
.
انها زمانی پیست اتومبیل رانی بودند ツ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۹
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴
آقایون داداشا
 خانما خواهرا
حالا ک فاطمه خاطره میگه منم میگم ولی خاطره هاییه فاطمه رو میگم ک آبرو اون بره(همینی ک هست)
آقا راهنمایی ما یه معلمی داشتیم این از اول تا آخر زنگ درس میداد اکیپ ما هم ک شیطووووووووووووون یه چی اونور تر زنگ تفریح بود زنگ بعد ما با همین خانم بدعنق کار داشتیم(میدونین چی درس میداد؟آمادگی دفاعی هعییی)
من پیشنهاد دادم یکم ازیتش کنیم و یکی از بچه ها گفت مثلا چیکار کنیم چون همیشه فاطمه عقل کل بود همه زل زدیم بهش اونم گفت هرکاری من کردم شما هم سر کلاس بکنید حله (بچه هایه اکیپ ما 13 نفری بودن ک 10 نفرش مال ی کلاس بود اون سه نفر رو هم بخاطر اکیپ 5 نفره پارسال ازمون جدا کردن)همه قبول کردیم رفتیم سر کلاس(کلاس 30 نفره بود) قرار رو با بچه هایه پاییه هماهنگ کردیم وفاطمه جاشو با یکی از میز اولی ها عوض کرد(دوردیف آخر جایی بود ک همیشه مال ما ده نفر بود)خلاصه دردسرتون ندم این معلمه اومد و ما هرکاری فاطمه کرد کردیم خودکار اناخت خودکار انداختیم کلید تکون داد کلید تکون دادیم  یه ده دقیقه به زنگ مونده بود معلممونم عصبی بود یهو دیدیم پاشد وایساد با قر شلوارشو کشید بالا ما هم پاشدیم همینکار رو کردیم یهو دیدیم با چشایه گرد شده زل زده به ما بعد بلند گفت گفتم هرکاری کردم ولی نه دیگه اینکار حالا معلم هیچی خودتون خجالت نکشیدین؟
 جاتون خالی یه منفی انضباطی گرفتیم اونسرش ناپیدا هعییییی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
آرامیس آسایش