نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان
۲۲
بهمن ۹۴

در سرخ کن عشقت سوختیم

 

 

 


بی وفا روغن بریز

فعلا از این احساسی تر تو دستو بالم نیست باهمینا سر کنید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۱۷
فاطمه
۱۵
بهمن ۹۴

ﯾﻪ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻬﻢ :

 

 

 


ﻭﻟﻨﺘﺎﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ایرانسلﭼﯽ بخریم ؟؟؟

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۵۴
فاطمه
۱۵
بهمن ۹۴

دانشمندان میگن آدم باید ساعت ۱۱ شب بخوابه

 

 

 

 

 

خوب این رو به اون عقلِ کُل بگو که اینترنت رو ۱ شب تا ۶ صبح دانلود رایگان کرد نه من بد بخت، من خودم قربانیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۸
فاطمه
۱۵
بهمن ۹۴

گاهی دلم میخواهد

خودم را به خواب بزنم...

وتو آرام بیایی بالا ی سرم و  عاشقانه نگاهم کنی... 

ومن ناگهان چشم هایم را باز کنم؛ وبگویم:   

 

 

 

 

 

 

"پخخخخخ"!!!!  و تو سکته کنی بمیری راحتشم والاااا

 

انقد بدم میاد ازت چندش....!!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۴ ، ۱۲:۴۷
فاطمه
۱۳
بهمن ۹۴

میخوام بگم هی و...

من میگم هی و چنتا نقطه میذارم ک خودتون پرش کنید...

میدونم تو دل همه ی ادما

ی دردایی هس

ک ن قلمی برای نوشتنش هس

ن زبونی برای بیانش...

بعضی از دردا هستن ک فقط باید از نگاه بخونیش...

بعضی دردا

انقد دردناکه

ک نصفه شب مثل ی مار نیشی ب گلوت میزنه

ک بغضی رو ک ماه ها جلوی ترکیدنشو گرفتی،آزاد میکنه...

این دردارو نباید گف...

اخه اولش همه هواتو دارن اما اخرش بهت میخندن...

میگن این راهی ک رفتی تهش خوردی ب جاده خاکی...

اما حرفی با اونایی ک فک میکنن رفتیم جاده خاکی ندارم....

حرفم با اوناییه ک باعث شدن ما بریم جاده خاکی...

ببین گلم گرده زمین هرکاری کنی می بینیم همو حتی اگ جر بزنی...

پس هواستو خوب جم کن چون همون ادمایی ک رفتن جاده خاکی

می تونن ادمایی رو با خودشون ببرن جاده خاکی...

 

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۶:۲۰
بنیز جون
۱۳
بهمن ۹۴
دیشب داش بارون میومد...
بارونی ک فک می کردم همه چیو می شوره و می بره...
اما اینطور نبود...
هیچ خاطره ای و نشست...
هیچ دردی و آروم نکرد...
هیچ کودوم ک نشد هیچ...
خاطرات،دردا،اشک ها،خواهش ها،بغض هایی ک تبدیل ب گریه شد و یادم انداخ....
یادم اومد ک ب خاطرش از غرورم گذشتم تا فقط ی لحظه بتونم تو چشاش نگا کنم...
اما اون چی کار کرد؟
کاری کرد ک از خورد شدن غرورمم بدتر شد...
قلبم،روحم و احساسم خورد شد...
اما حالا ک داره بارون میباره و من تنها دارم قدم میزنم
ی کاری میکنم ک ن دیگه قلبم ن دیگه غرورم بشکنه...
من دوباره از اول دنیامو میسازم اما اینبار تنها و با غرورم و قلبم ک الان مثل ی ببر زخمیه...
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۵۶
بنیز جون
۰۷
بهمن ۹۴

 به رود گفتم چرا با اینکه از روی خاک میگذری ولی انقدر زلال خودنمایی میکنی؟؟

 

 

 

 

 

 گفت : ششششششششششششششششش!!!

 چیه ؟؟

 صدای آبه دیگه !!

 لابد انتظار داشتی رودخونه حرف برنه ! قیافشو نگا!!

۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۰۳
فاطمه
۰۱
بهمن ۹۴


فراموش نکنید که باید چشمان خودتون رو ببندید و حتما هم یک جای ثابت باشید و هدفون بزارید راست و چپ هدفون هم باید درست باشه امتحان کنید ... تجربه ی جالبیه ...

+بچه ها واقعیه من واقعا حس میکردم

 

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۴ ، ۱۷:۰۱
فاطمه
۲۸
دی ۹۴
پرنده ای که پرواز بلد نیست…
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
مرغه
اطلاعات عمومی رو داشتین؟؟!!
بعد بگید پست آموزنده نمیذاری
۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۱:۳۸
فاطمه
۲۸
دی ۹۴

از جلوی پارک خونمون رد میشدم دیدم یه خارجی دپرس داره عکس میگیره !
رفتم جلو بهش گفــــــــتم : can u speak english
انگار دنیارو بهش داده بودن !
با کلی شوق و ذوق گفت : Yeeeeees , I caaaaaan
زدم رو شونــــــش گفتم :
 sorry , I can’t . . .
 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۴ ، ۲۱:۱۷
فاطمه