نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۷۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۷
تیر ۹۴

«بسم الله الرّحمن الرّحیم . اینست آن وصیّتی که حسین بن علیّ بن أبی طالب به برادرش : محمّد که معروف به ابن حنفیّه است می نماید:

حقّاً حسین بن علیّ گواهی می دهد که هیچ معبودی جز خداوند نیست ؛ اوست یگانه که انباز و شریک ندارد. و بدرستیکه محمّد صلّی الله علیه وآله ، بنده او و فرستاده اوست که به حقّ از جانب حقّ آمده است . و اینکه بهشت و جهنّم حقّ است ، و ساعت قیامت فرا می رسد و در آن شکّی نیست . و اینکه خداوند تمام کسانی را که در قبرها هستند برمی انگیزاند.

من خروج نکردم از برای تفریح و تفرّج ؛ و نه از برای استکبار و بلندمنشی ، و نه از برای فساد و خرابی ، و نه از برای ظلم و ستم و بیدادگری ! بلکه خروج من برای اصلاح امّت جدّم محمّد صلّی الله علیه وآله می باشد. من می خواهم امر به معروف نمایم ، و نهی از منکر کنم ؛ و به سیره و سنّت جدّم ، و آئین و روش پدرم علیّ بن أبی طالب علیه السّلام رفتار کنم . پس هر که مرا بپذیرد و به قبولِ حقّ قبول کند، پس خداوند سزاوارتر است به حقّ. و هر که مرا در این امر ردّ کند و قبول ننماید، پس من صبر و شکیبائی پیشه می گیرم ، تا آنکه خداوند میان من و میان این جماعت ، حکم به حقّ فرماید؛ و اوست که از میان حکم کنندگان مورد اختیار است . و این وصیّت من است به تو ای برادر! و تأیید و توفیق من نیست مگر از جانب خدا؛ بر او توکّل کردم ، و به سوی او بازگشت می نمایم . و سلام بر تو و بر هر که از هدایت پیروی نماید. و هیچ جنبش و حرکتی نیست ، و هیچ قوّه و قدرتی نیست ؛ مگر به خداوند بلند مرتبه و بزرگ .»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۳
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

فقط تو ایرانه که واسه اولین بار میخوای پیش کسی بخوابی ازت میپرسه:

 

 

لگد که نمیزنی؟

 

 

اصلا آدم احساس خر بودن بهش دست میده

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۲۸
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

با دوستم رفته بودم رستوران
نمکدونش از این پیچوندنیا بود
هی تکونش میداد، نمک نمیومد،
خیلی آروم تو گوشش گفتم بپیچونش
اونم اول یه نگاه به دور و برش کرد و بعد نمکدونو گذاشت تو کیفش.

 

 

 

 

یاد امام و شهدا
دل و میبره کرب و بلا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۲۶
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

آقایونی ک ابروهاشونو نازک برمیدارن توجه داشته باشین ک:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
الان ابروهای پهن دوباره بین خانوما مد شده!!!

پهن بردارین ک از خانوما عقب نمونین.....

تو رو خدا دست ب دست بچرخونین باخبر شن!!!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۶:۲۴
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

جدی بودن بعضی وقتا خوبه مثل الآن

خواهرم قدر بدان
چادرت ارثیه زهرا بود
یادگاری که سر زینب بود
و همه
پدر و هر دوبرادر
همه حساس به آن چادر خاکی بودند.
.
تا علی ضربت خورد
گفت زینب گل بابا
علی و آل علی
به فدای تو و این چادر تو
نگذاری که بیفتد به زمین
.
تا حسن شد جگرش پاره به جامی از زهر
گفت خواهر
به همان لحظه مادر
که زمین خورد قسم
چادر از دست نده
.
و گمانم که حسین
وسط معرکه کرب وبلا
یک نگاهش به سوی لشکر دشمن
و نگاهی دگرش سمت همین چادر زینب بوده
هر نگاهی که به خواهر می کرد
چادرش را می دید
فکر و ذکرش و خیالش
همه می شد راحت
.
به گمانم وسط آن گودال
نگران حرم و چادر زینب بوده
همه خون ها به فدای تو و آن چادر تو
زینبم تو حواست باشد.
.
اینک اما امروز
خواهرم
از همان روز نخست
سنبل غیرت ما چادر مشکین تو بود
این همه خون جگر ها
این همه نیزه و سرها
همه رفتند که تو
بشوی چادری و زهرایی
وارث چادر زینب نکند خون به دل مهدی زهرا بکنی؟؟؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۵:۱۶
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۱۴
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

خوردن شیرینی خیلی راحته...
خواندن داستان شیرین هم راحته...
اما پیدا کردن دوست شیرین خیلی سخته...
.
.
.
.
.
.
.
شماچطوری منو پیدا کردید...؟
والا مردم چه شانسایی دارن...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۷
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

تازه میفهمم موفق باشید معلم آخر برگه امتحانی...

 

 


خسته نباشید هاییه ک وسط درس دادنش میگفتیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۵
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

در زمان اسارت,عراقیها
خیلی از ما امار می گرفتند
روزی چند یارمی شمردند
تاکم نشویم.
از شخصی پرسیدند,,
اسمت چیست,,عباس
اسم پدرت,,غلام عباس
فامیلیت,,عباسی
کجا اسیر شدی,,دشت عباس
پرسید بچه کجایی,,بندر عباس
عراقی عصبانی شدو گفت دورغ می گویی

جواب داد نه به حضرت عباس

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۳:۰۳
فاطمه
۱۶
تیر ۹۴

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۴ ، ۰۲:۵۹
فاطمه