نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آرامیس بانو» ثبت شده است

۳۱
تیر ۹۴

یه دوستی دارم همیشه میاد باهام مشورت می کنه !
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هرچی من گفتم برعکسش رو انجام میده خیلی هم موفق میشه

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۲۱:۱۳
آرامیس آسایش
۳۱
تیر ۹۴

ببین اسکول . . .

اونی که تو واسش بال بال میزنی.

من عموم موزاییک سازی داره . . .

چه ربطی داشت ---

نمیدونم در کل خواستم بگم---

به ارواح حدم نیستی در جدم•••

نه واسا واساااا

گرگ باش

مث خر

دیگ نمیتونم بزنم

چیزه دیگ حرف هم نمیتونم بزنم
 
 
 
ناموسن هولم نکنین بلدم

ولی در کل من شاخم

راستی یادم رف بگم:

 هـــــــــــه!!!!
مَـن بـا دَمْـپـایـی
تْـو بـا چـنـد تـایـی ؟











اووو بـلاخـرهـ شـاخـــــ شُـدَمـــــ رفت
هه
بعضیام هنوز تو کف ما دوش میگیرن!!
.
.
.
.
..
.
وای من چرا انقد شاخم اخه؟
بارالهی تورا برای تمام شاخیت هایی ک در وجود من نهادی شکر

و در اخر هه
بازم هه
و بازم هه ببین اسکول
وااااااای خعلی حاااااال میده
ﻫﻪ ﺑﺒﯿﻦ ﺍﺳـــــکل
ﺍﻭﻧﯽ ﮎ ﺗﻮ ﻭﺍﺳﺶ ﻣﯿﻤﯿﺮﯼ ... ﻣﺎ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﺶ ﻣﯿﻤﯿﺮﯾم
ﻧﻪ ﻧﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩ ...
ﺍﻭﻧﯽ ﮎ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﯼ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ …
ﻧﭻ ... ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎﺍﺍ ...ﺍﻭﻧﯽ ﮎ ﺗﻮ ﻭﺍﺳﺶ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﯼ ﻣﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﻤﯿﺮﯾﻢ
ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺧﻼﺻﻪ ﺍﺳﮑﻞ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﺧﻢ
ﺑﺮﻭ ﺍﻭﻧﻮﺭ

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۲۰:۰۸
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴

پشت یه ژیانی نوشته بودند حالا که خر تو خره منم پرایدم

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۷
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴

از حاشیه های فرش به راحتی نگذرید
.
.
.
.
.
.
.
انها زمانی پیست اتومبیل رانی بودند ツ

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۱۹
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴
آقایون داداشا
 خانما خواهرا
حالا ک فاطمه خاطره میگه منم میگم ولی خاطره هاییه فاطمه رو میگم ک آبرو اون بره(همینی ک هست)
آقا راهنمایی ما یه معلمی داشتیم این از اول تا آخر زنگ درس میداد اکیپ ما هم ک شیطووووووووووووون یه چی اونور تر زنگ تفریح بود زنگ بعد ما با همین خانم بدعنق کار داشتیم(میدونین چی درس میداد؟آمادگی دفاعی هعییی)
من پیشنهاد دادم یکم ازیتش کنیم و یکی از بچه ها گفت مثلا چیکار کنیم چون همیشه فاطمه عقل کل بود همه زل زدیم بهش اونم گفت هرکاری من کردم شما هم سر کلاس بکنید حله (بچه هایه اکیپ ما 13 نفری بودن ک 10 نفرش مال ی کلاس بود اون سه نفر رو هم بخاطر اکیپ 5 نفره پارسال ازمون جدا کردن)همه قبول کردیم رفتیم سر کلاس(کلاس 30 نفره بود) قرار رو با بچه هایه پاییه هماهنگ کردیم وفاطمه جاشو با یکی از میز اولی ها عوض کرد(دوردیف آخر جایی بود ک همیشه مال ما ده نفر بود)خلاصه دردسرتون ندم این معلمه اومد و ما هرکاری فاطمه کرد کردیم خودکار اناخت خودکار انداختیم کلید تکون داد کلید تکون دادیم  یه ده دقیقه به زنگ مونده بود معلممونم عصبی بود یهو دیدیم پاشد وایساد با قر شلوارشو کشید بالا ما هم پاشدیم همینکار رو کردیم یهو دیدیم با چشایه گرد شده زل زده به ما بعد بلند گفت گفتم هرکاری کردم ولی نه دیگه اینکار حالا معلم هیچی خودتون خجالت نکشیدین؟
 جاتون خالی یه منفی انضباطی گرفتیم اونسرش ناپیدا هعییییی
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
آرامیس آسایش
۲۹
تیر ۹۴

یکی از بزرگترین افتخاراتم توی دوران راهنمایی این بود که :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هر دبیری به محض ورودش به کلاس؛ به من اشاره میکرد و میگفت :تو گمشو برو بیرون!


۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۹ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۳
آرامیس آسایش
۲۵
تیر ۹۴

مَـن بـا دَمْـپـایـی👡👡


















تْـو بـا چـنـد تـایـی ؟



هههههههه
هههه
هه


ایوووووول باـلاخـره شـاخـــــ شُـدَمـــــ رفـت :)))

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۲۰
آرامیس آسایش
۲۵
تیر ۹۴

  بَـرای من...
بزرگترین معجزه...






خلقت خـــودمِــــه

والااا به خدا اخه ادمم انقدر تودل بُـرو و بانمک

انقدر خوشتیپ

انقدر باشعـور^__^

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۵
آرامیس آسایش
۲۵
تیر ۹۴

داشتیم از مسخره بودن و بی سوژه بودن پیام ها و پست ها،حوصلمون سر میرفت!





که یهو...







توافق نامه،امضاء شد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۱
آرامیس آسایش
۲۵
تیر ۹۴

متاسفانه شوهرم خیلی پنهان کاری میکنه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
در حدی که حتی نمیدونم کیه و کجاس

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۴ ، ۰۸:۰۰
آرامیس آسایش