نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان

۳۰۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هویژوری» ثبت شده است

۳۱
تیر ۹۴

داستان "جبران خلیل جبران"
.
.
.
.
.
.
یه روز خلیل میره پیش باباش میگه
بابا من ۹ تا تجدید آوردم چکار کنم ؟
باباش میگه: جبران خلیل، جبران

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۴ ، ۱۶:۴۸
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

پلوی بابا کیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پدر مارکو پلو در حال پرت کردن مارکو به هوا

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۲
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

مستاقون چیست؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اگه میدونستم که از شما نمیپرسیدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۱
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

هر وقت دیدی اعصابت خرابه یه دهن آواز بخون, 2 دقیقه نگذشته خنده ات میگیره

 

 

چون متوجه میشی صدات از اعصابت خرابتره

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۹:۵۰
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

هه هه, هه هه, هه هه هه

هه هه هه هه هه هه هه هه هه
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شاخ نشدم بابا رو تردمیلم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۵۶
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

نعمت چیست؟
به حضور من در جمع شما دوستان نعمت گفته می شود

.

.

.


خوشبخت کیست؟
شما دوستان ک من در حضورتان هستم

.

.

.

.

.
بدبخت چیست؟؟

اون جمعی ک من توش نیستم...والسلام علیکم و الرحمت اله و برکاتاووووو( با منم بحث نکنید)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۲
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

ارزش خوندن داره

 

 

 

 

 

 

 

 ولی ارزش نوشتن نداره . ننوشتم

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۳۰
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

دیوانه ای لب چاه نشسته بود و میگفت هفت هفت هفت...
شخصی به او رسید و گفت برای چه هفت هفت میگویی؟!
دیوانه مرد را به چاه انداخت و گفت:هشت هشت هشششت
دیوانس دیگه شوخی نداره با کسی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۸
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

مستاقون چیست؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اگه میدونستم که از شما میپرسیدم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۲۷
فاطمه
۳۰
تیر ۹۴

مشاعره یا مشاجره شاعران در باره دختر شیرازی......

 

حافظ

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 

به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را
 

صائب تبریزی

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

 

شهریار

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

 

فاطمه دریایی

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ

که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را!

 

کامران سعادتمند

 

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده

نمی خواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید مگویید این سخنها را

 
عباس بشیری

 

اگر آن مهر ایرانی ببخشد دل و عشق تن و جان را

به خنده شاد بخشم تمام مال دنیا را

من آن چیزی که او خواهد به ارزانی دهم سرو جان را

نه چون حافظ زخلیفه بخشد سمرقند و بخارا را

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۴ ، ۱۷:۱۹
فاطمه