نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان

۱۷۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

۰۸
تیر ۹۴

بودی حالا...

.

.

.

اینم یه پست عاشقانه!

توانم در همین حده :))

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۴۸
فاطمه
۰۸
تیر ۹۴

لره شهید میشه میرن با خانوادش مصاحبه کنن....به زنش میگن یه خاطره بگو میگه روز آخر بهش گفتم نرو...
گفت من نرم خاکم غصب میشه...
.
.
.
 اگر بر کف پوتین دشمن ذره ای از خاک وطنم چسبیده باشد آن را با خون میشویم.....سردار شهید بروجردی.....
شرمنده ها جوک نبود ببخشید
من بلد نیستم هم وطنای ساده و بی ریامو به سخره بگیرم

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۶
فاطمه
۰۸
تیر ۹۴

"کلیتاماکو"چیست؟آیانام رشته کوه است؟آیا نام رودخانه است؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

خیر این زمزمه یک پیرزن قمی است که دنبال کلیدهایش میگردد!

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۴:۴۵
فاطمه
۰۸
تیر ۹۴

دیروز یکی از همکلاسیامو دیدم که با یه پسری داره تو پارک راه میره میگن میخندن

رفتم جلو سلام علیک کردن در همین حین هی بهش چشم غره میرفتم

پرسید چیه؟

گفتم دوس پسرته؟

دیدم پسره اخماش رفت تو هم خفن بعد با یعه صدا نازک گفت واااااااا کجای من پسرنونس؟

خدایی شما جای من بودین یه دختر میدیدین موها پسرونه با یه سویشرت و یه تونیک پسرونه و شلوار جین چه فکری می کردین؟خو لامصب اون کلاه رو بردار بذار اون نیمتر پارچه رو سرت رو بینم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۳:۵۵
فاطمه
۰۸
تیر ۹۴
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ تیر ۹۴ ، ۰۲:۲۵
فاطمه
۰۵
تیر ۹۴

تو نگاه شتر یه حسرتى هست…
.
.
.
.
انگار ١ تست بیشتر میزد صنعتى شریف قبول مى شد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۷
فاطمه
۰۵
تیر ۹۴

بادمــجون با هُلو ازدواج میکنه↷.

 

 

 

 


لابد اومدی ببینی بچشون چی درمیاد!!!
آخه بادمجون ازدواج میکنه!!!!!؟؟؟

گیریم که ازدواج کنه
به نظرت هلو به این قشنگی قبول میکنه زن این سیاه نکبت بشه!!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۹:۱۵
فاطمه
۰۵
تیر ۹۴

امروز بعد از مدتها رفتم وایبرمو باز کنم
پیغام اومد:

 


باز نمیشه...
گمشو برو پیش تلگرام جونت!!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۶:۱۳
فاطمه
۰۵
تیر ۹۴

وهابیه ٓاخره ماه🌙 رمضون
به ماه نگاه میکنه میگه:
.
ببین چقدر لاغر شدی؟؟؟
 هم خودتو از بین بردی هم مارو..

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۵:۵۹
فاطمه
۰۵
تیر ۹۴

داشتیم تو پاساژ دور می زدیم
دیدیم مادر دختره چنان با مشت زد تو کمرش
دختره با پشتک و وارو از پله ها افتاد
و با دماغ کف آسفالت کشیده شد
بلند شد به مادره گفت
چرا می زنی؟
مادره گفت صد بار بهت گفتم قوز نکن!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۴ ، ۰۱:۱۷
فاطمه