۰۴
مرداد ۹۴
الان گوشیم رو خاموش کردم رفتم نشستم تو پذیرایی در جوار خانواده!
5 دقیقه اول، خونواده :|
5 دقیقه دوم، خونواده :|
1 دقیقه بعد، مامانم: گوشیت سوخته؟؟
من : نه
3 دقیقه بعد، بابام: اینترنتت شارژش تموم شده بابا جان؟؟
من: نه
اندکی بعد، بابام: چی شده حالت خوب نیست؟؟؟
من : نه چطور ؟
ی ذره بعد، مامانم: تو چته؟؟؟ چرا سرت تو گوشیت نیست؟؟!
من: خب گفتم یکم بیام پیش شما بشینم
بابام: مطمئنی طوری نشده؟؟
مامانم: خب بگو چرا اینجوری میکنی آخه... دلم داره هزار راه میره؟
····
هیچی دیگه پا شدم اومدم گوشیم رو روشن کرد