نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان
۱۹
مرداد ۹۴

شبی پیرمردی از راهی میگذشت که در یک دستش سطلی آب و در دست دیگرش مشعلی از آتش بود

مردم او را گفتند آیا میخواهی با آن آب ، آتش دوزخ را خاموش کنی و با آن مشعل، بهشت را بسوزانی تا مردم خدا را به خاطر خودش پرستش کنند؟

پیرمرد گفت: نه، دسشویی دارم، تاریکه

نظرات  (۵)

(( 
مردم نصف شبی تو خیابون چیکار می کردن...
مرده مگه خودش خونه نداشت؟
تو خیابون؟
با اتیش؟
با آب؟
مگه میشه دختر؟..مگه داریم؟
پاسخ:
فاطمه: شده دیگه
نشده چاه خونتون بگیره؟
دستشویی عمومی
چراغ قوه نمیدونه چیه شاید هم بهش اعتقاد نداره
آب قطعه
دیدی شد؟
۱۹ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۴۸ 🌼yare deldar🌼
😄😄😄
پاسخ:
😜😜😉😉😉
اصن مردم نصفه شبی چیکار دارن به پیرمرده...
والا به همه چیز کار دارن مردم...
پاسخ:
فاطمه: همینو بگو
هه هه
پاسخ:
فاطمه: هه هه و؟!!
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۳۷ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
بترکی هییی
پاسخ:
D:

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">