نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو

بخندین لطفا

نخود بانو
آخرین مطالب
نویسندگان
۰۲
تیر ۹۵

هر کی خواست بخونه 

دخترک میدویید و باد موهای بلند و مشکی اش را تاب میداد قهقهه میزد و میدوید مو های بلندش دردسر شدند برایش کسی ان ها را چنگ زد و جیغ دخترک و خنده دختر دیگر ب هوا رفت دختر دیگر دختر ک را بغل کرد در گوشش گفت خواهرم میشی؟

 

دخترک در باغ ارزوهایش بود در کنار خواهرش،خواهری ک خواهر نبود و خواهرانه هایش را برایش ب حراج گذاشته بود هر دو دختر بر زمین خوابیده بودند دخترک گفت:من نمیرم مدرسه ،دختر ب اعتراض او لبخند زد و گفت:حتی با من؟

 

 

 

دخترک بغض کرده بود دختر به سمت او رفت و با دیدن خونی ک از دستش امده بود عصبی سیلی محکمی ب صورت برادر دخترک زد دخترک را در آغوش چلاند و او را یک هفته با خود برد

 

 

 

دخترک عصبی بود فریاد میزن و میگفت او فرق دارد دختر اما ناراحت و غمگین به او خیره شده بود لب زد اعتمادتو از دست دادم  

 

 

 

دخترک هق میزد و در آغوش دختر حل میشد میگفت و هق میزد میگفت و پناه می اورد ب این دختر ک او را پناهگاه میدید

 

 

دخترک میرقصید دست دختر را گرفته بود و میرقصید مثل همیشه فقط یک دور با دختر رقصیده بود اما اینبار لب هایش نمیخندید دست دختر را ول نمیکرد و بغض داشت میترسید دختر او را سرزنش کند مثل  بقیه اما دختر فقط دستش را گرفته بود 

 

 

دخترک نامه نوشت و با خونش امضا کرد برای دختر نوشت ک دوستش دارد ،نوشت تمام زندگی اش بخاطر وجود او شاد بوده گفت عقل دختر بار ها او را نجات داده و الان میفهمد اما ننوشت چرا دختر محکوم ب جدایی از دخترک است ننوشت دل تنگی دختر برای او و دیگر عزیزانش کی ب پایان میرسد ننوشت تا کی باید مجازات شود آن هم برای تنها و بزرگترین اشتباهش

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۰۲
فاطمه

نظرات  (۳)

عجب متنی بود
دلم آشوب گرفت
یه جوری شدم
:(((((((
پاسخ:
معذرت
۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۷:۳۹ طاها میرویسی
ناراحت کنند بود :(((
۰۲ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۸ |قدرمطلق |
ی چیزایی نفهمیدم گنگهه
پاسخ:
چیو نفهمیدی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">